یه روز خوب
ما جمعه تصمیم گرفتیم که روزمون رو خاطره انگیز کنیم. شما جمعه صبح خوب خوابیده بودین و پیشبینی من این بود که شب خوابتون نبره و دیر بخوابید. برای همین تصمیم گرفتیم که بعد از ظهر بریم بیرون و شما حسابی خسته شین و شب زود بخوابین، آخه صبح باید زود بیدار شین و خانه ی کودک منتظرتونه. همه ی این دلایل نتیجه اش شد این: و سروش و سروین گل که سوار لاک پشت شدن. (سروین جونی می ترسیدی که سر بخوری و البته سروشی هم) و بعدش رفتیم به دیدن پرندگان...... اینجا طاووس های خیلی قشنگی داشت که سروشی با یه طاووس سفید،از پشت شیشه بازی میکردی و طاووس دنبال دستت میدوید. و این طوطی زیبا که کاکادوی دور چشم آبی&...