و ..... اولین روز
گلای من سلام. در ادامه ی پست قبل باید براتون بگم که روز بعدش خیلی خوب از خواب بیدارشدین و این باورنکردنی بود ولی به هر حال خدا رو شکر.
روز اولی بود که به خانه ی کودک می رفتین که من مجبور شدم تمام مدت پیشتون باشم.
براتون بگم که در خانه ی کودک ما کلاس به معنایی که ما میشناسیم وجود نداره و بچه های هر گروه سنی توی یک طبقه هستن. کلاس های زبان و نقاشی و یوگا و نمایش خلاق هم جز برنامه هاتونه در روزهای هفته. اینا رو نوشتم چون اثر گذر زمان روی این برنامه ها مثل لاک غلط گیره ، نه به خاطر غلط بودنشون که درست هم هستن. به خاطر کرور کرور برنامه در هر روز و هر ساعت که باعث می شه این لحظه های قشنگ رو از یاد ببریم و یا حداقل در ذهنمون کمرنگ شن و سخت بیادشون بیاریم.
سروش و سروین در حال ریلکسیشن در کلاس یوگا
سروین اینجوری ریلکس میکنه!!!!
و اما امروز که زودتر رفتیم و شما صبحانه تون رو اونجا خوردین و بعد play house و کلاژ و.............. ساعت 11 هم آوردمتون خونه.
اولش با هم رفتیم تو، که سروشی من و ول نمی کرد و بعد مینا جون با مهربونی بغلش کرد و من رفتم بیرون و پایین تو دفتر نشستم. مثل اینکه یه کوچولو گریه کردین و بعد هم با بازی سرگرم شدین . امروز زودتر آوردمتون خونه که خسته نشین و زده نشین البته به پیشنهاد معلمتون. ولی شما شاکی شدین که چرا زود اومدی می خواستیم قصه گوش کنیم........ عجب ولی خدا رو شکر . اگه راحت عادت کنین . چه اتفاق خوبی می شه. خدایا سپردم به خودت مثل همیشه کمکمون کن.
این هم اولین کلاژهاتون
سروین
سروش
کلاژ گل با ماکارونی و پوست تخمه و پسته
که آقا سروشی خونه که اومدبا خودکار روی کاغذ کلاژش نقاشی هم کشید.
راستی امروز رفتیم پیش دندانپزشک برای چک آپ دندوناتون.
اولین بار تون بود به مطب دنداپزشکی می رفتین ولی خیلی آروم و نرمال برخورد کردین. دندونهاتون هم سالم بود و خدا رو شکر هیچ مشکلی نداشتین.
آخه گلای من هر شب مسواک می زنن. الهی قربونتون برم.
امروز ٢٨ .٩٢.١