نوروز 92
سلام.
سال نو مبارک.
امیدوارم سال ٩٢ سالی سرشار از سلامت، سعادت و شادی برای همه مردم دنیا باشه. خصوصا شما که الان دارین این پست رو می خونین.
سروش و سروین عزیزم الآن که دارم می نویسم چهارشنبه 14 فرودین 92 ساعت 5 بعد از ظهره. و هنوز در تعطیلات نوروزیم و سه روز آخر هفته به تعطیلات اضافه شده.
اولین عکسمون از چند دقیقه قبل از تحویل سال
گلای من.بعد از تحویل سال رفتیم خونه ی مامانی اینا و بعد هم دید و بازدید عید منزل اقوام شروع شد.
ما ماشاءا... فامیل زیاد داریم ولی یکی از جاهایی که به شما خیلی خوش گذشت و البته عکس هم گرفتیم ، خونه ی خانوم خانوما ، محیا خانومیه.(محیا سروین رو خانوم خانوما صدا می کنه،بس که خوش زبونه این دختر)
اینجا اتاق محیا ست و مشغول بازی هستین
این هم چند تا عکس از نقاشی های شما در نوروز
بعداز دید و بازدید های عید رفتیم شمال خونه ی خاله سپیده
سروش با بادکنک خمیری اش
سروش وشو کار
سروین خانومی قهرمان وشو
اینجا هم خونه ی خاله زری جون و پوریا که ببر شده و می غرد....
اینجا هم سروش و سروین و پوریا خونه ی دایی جون ولی
روز بعد لیلا جون و عمو اسماعیل ما بردن سد. خیلی خوش گذشت.رودخانه ی بکر و ماهی های زیبا....
سروین در کنار ماهی ها
سروش و سروین در کنار رودخانه
بعد از نهار هم رفتیم کنار رودخانه و شما کلی بازی کردین. پرتاب سنگ توی رودخونه، یه کم آب بازی، و بعد هم بازی بزرگتر ها و خاطره های خوش
اینجا هم رفتیم پیش پرنده ها و صبا جون ازتون عکس انداخته. مرسی صبا جون
بعد از دو سال هنوز هم جای خالی مادرجون احساس می شه با همون شدت دو سال پیش
مادرجون و آقاجون روحتون شاد
این عکس را هم توی آرامگاه انداختیم
آدمای خوب آرامگاهشون هم بوی زندگی می ده
اینجا هم نور. خونه ی دایی جون. لب دریا که هوا ابری بود و سرد و مدت کوتاهی شن بازی کردین
وبعد اومدیم به سمت تهران و مسافرتمون تموم شد.
ولی بعدش خاله جونیا اومدن تهران.
سروشی و سروین جونی و محمد عزیزمون
این هم عکس از سیزده به در و بازی سروش و سروین توی پارک