روزگار خوش زمستانی ما.....
اول عکسی از انجام تکالیف عشقم.... سروش....
و بعد هم اولین دوستان صمیمی سروش و سروین.... آروین عزیز و پرستوی ناز
که بعد از مدرسه با هم می ریم پارک و کلی خوش می گذرونیم.....
اینجا هم آقا سروش و آروین جان در کلاس لگو...
و آقا سروش در سالن انتظار و منتظر مامان که با هم برگردن خونه.....
و حالا چند تا عکس با دوست چینی مون... شای عزیز.... حقیقتا گاهی فردی از فرسنگها دورتر از ما بر ما سفر می کنه و میشه یه حس دوست داشتنی گوشه ی دلمون... اینقدر که حس می کنی کم کم دوستش داری.... و بهت نزدیکه.... واقعا رنگ و نژاد و هم خونی بهانه هایی کوچکی هستند برای نزدیک شدن دلها به هم و قوی ترین حس ، حس ناب دوست داشتن و پاک از پلیدی ها، قدرتمندترین نیرو برای جذب و نگه داشتن آدم ها کنار هم و برای همه . عزیزان دلم دوست دارم وقتی بزرگ شدین و به مرور این خاطرات پرداختین، این تجربه ی منو به عنوان یک جمله ی کاربردی در ذهنتون نگه دارین که انسان ها ورای نسبت های خونی، نژاد، قوم ، ملیت و حتی مذهب و تنها بواسطه ی انسان بودنشون (تعریف من از انسانیت داشتن خصایص انسانی بدور از پلشتی ها و حس بی بدیل دوست داشتن واقعی و آزار نرساندن به هیچ موجودی در همه حال) می تونن تو دل هم جا باز کنن، به هم نزدیک بشن و ماندگار شن.
بقیه در ادامه ی مطلب
اینجا رستوران عالی قاپو که شب رو با مهمونمون اینجا سپری کردیم.
شای مهربون در حال بافتن موی سروین
اینم هدیه های قشنگی که شا برامون آورده بود....
و این هم کاردستی های سروش و سروین برای شای عزیز....
بخاطر خونه تکونی و حجم زیاد برنامه های مختلف ، فرصت نشد بیشتر باهم باشیم... علی رغم میل ما و شا.... شما اینقدر از شا خوشتون اومده که مدام تو خونه انگلیسی تمرین می کنین تا بتونین خودتون با شا صحبت کنین.... آخه سروین با شا حسابی دوست شده بودی و واسش خاطره تعریف می کردی به فارسی و بابا ترجمه می کرد و تو از این حالت ناراضی بودی ... و طفلک شا می گفت این برای من خیلی دردناکه که نمی تونم حرفای سروین و بفهمم و قول داد برای دفعه ی بعد کلی فارسی یاد بگیره
یادش بخیر چقدر تلاش می کردم و باهاتون انگلیسی حرف می زدم ولی مقاومت می کردین و جواب نمی دادین . شکر خدا انگیزه پیدا کردین برای جواب دادن به من.... مخصوصا شما آقا سروشی که خدای مقاومت و دلسرد کردن من بودی.... ولی الان مثل بلبل جواب میدی....و من تازه فهمیدم چه چیزایی بلدی....
و این هم عکسی که شای عزیز برامون فرستاده...