سروش و سروینسروش و سروین، تا این لحظه: 15 سال و 10 ماه و 20 روز سن داره

سروش و سروین دوقلوهای نازنینم

روزگار خوش زمستانی ما.....

1392/12/19 21:47
نویسنده : مامان
1,066 بازدید
اشتراک گذاری

اول عکسی از انجام تکالیف عشقم.... سروش....

 سروش و سروین

و بعد هم اولین دوستان صمیمی سروش و سروین.... آروین عزیز و پرستوی ناز

 سروش و سروین و آروین و پرستو

که بعد از مدرسه با هم می ریم پارک و کلی خوش می گذرونیم.....

 سروش و آروین

سروین و پرستو

اینجا هم آقا سروش و آروین جان در کلاس لگو...

سروش و اروین در کلاس لگو

و آقا سروش در سالن انتظار و منتظر مامان که با هم برگردن خونه.....

سروش

و حالا چند تا عکس با دوست چینی مون... شای عزیز.... حقیقتا گاهی فردی از فرسنگها دورتر از ما بر ما سفر می کنه و میشه یه حس دوست داشتنی گوشه ی دلمون... اینقدر که حس می کنی کم کم دوستش داری.... و بهت نزدیکه.... واقعا رنگ و نژاد و هم خونی بهانه هایی کوچکی هستند برای نزدیک شدن دلها به هم و قوی ترین حس ، حس ناب دوست داشتن و پاک از پلیدی ها، قدرتمندترین نیرو برای جذب و نگه داشتن آدم ها کنار هم و برای همه . عزیزان دلم دوست دارم وقتی بزرگ شدین و به مرور این خاطرات پرداختین، این تجربه ی منو به عنوان یک جمله ی کاربردی در ذهنتون نگه دارین که انسان ها ورای نسبت های خونی، نژاد، قوم ، ملیت و حتی مذهب و تنها بواسطه ی انسان بودنشون (تعریف من از انسانیت داشتن خصایص انسانی بدور از پلشتی ها و حس بی بدیل دوست داشتن واقعی و آزار نرساندن به هیچ موجودی در همه حال) می تونن تو دل هم جا باز کنن، به هم نزدیک بشن و ماندگار شن.

 بقیه در ادامه ی مطلب

 

 

سروش و سروین و شا

اینجا رستوران عالی قاپو که شب رو با مهمونمون اینجا سپری کردیم.

سروین و شا

شای مهربون در حال بافتن موی سروین

سروین وشا

سروین و شا

اینم هدیه های قشنگی که شا برامون آورده بود....

 سروش و سروین

و این هم کاردستی های سروش و سروین برای شای عزیز....

کاردستی سروش

کاردستی سروش و سروین

بخاطر خونه تکونی و حجم زیاد برنامه های مختلف ، فرصت نشد بیشتر باهم باشیم... علی رغم میل ما و شا.... شما اینقدر از شا خوشتون اومده که مدام تو خونه انگلیسی تمرین می کنین تا بتونین خودتون با شا صحبت کنین.... آخه سروین با شا حسابی دوست شده بودی و واسش خاطره تعریف می کردی به فارسی و بابا ترجمه می کرد و تو از این حالت ناراضی بودی ... و طفلک شا می گفت این برای من خیلی دردناکه که نمی تونم حرفای سروین و بفهمم و قول داد برای دفعه ی بعد کلی فارسی یاد بگیرهچشمک

 یادش بخیر چقدر تلاش می کردم و باهاتون انگلیسی حرف می زدم ولی مقاومت می کردین و جواب نمی دادین . شکر خدا انگیزه پیدا کردین برای جواب دادن به من.... مخصوصا شما آقا سروشی که خدای مقاومت و دلسرد کردن من  بودی.... ولی الان مثل بلبل جواب میدی....و من تازه فهمیدم چه چیزایی بلدی....

   و این هم عکسی که شای عزیز برامون فرستاده...

سروش و سروین

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

samira
4 فروردین 93 2:34
سلام خانمی . عیدتون مبارک. سال خوبی داشته باشین. دوقلوهای نازتو ببوس
مامان
پاسخ
مرسی عزیزم ... سال نوی شما هم مبارک
مامان محیا
16 فروردین 93 10:15
سلام . ساله نو مبارک . امیدوارم که سالی سرشار از برکت و شادی و سلامتی داشته باشید . دوقلوهایه خوشگلتو ببوس
مامان
پاسخ
مرسی سعیده ی عزیزم... سال نوی شما هم مبارک.... محیای ناز منو ببوس و به همگی سلام منو برسون
مامان محیا
31 فروردین 93 10:38
بانوی گل، شاهکار زیبای خلقت مخلوق دلبری خداوند شادی تو شادی دنیاست روزت، ماهت سالت و تمام لحظه های عمرت مبارک
مامان
پاسخ
روز شما هم مبارک فرشته ی زمینی مهربون... همیشه زنده باشی