سروش و سروینسروش و سروین، تا این لحظه: 15 سال و 10 ماه و 26 روز سن داره

سروش و سروین دوقلوهای نازنینم

جشن شاپرکها(از کرم ابریشم تا پروانه 4)

امروز شنبه 11 خرداد جشن شاپرک ها بود و ما پیله ها و پروانه هامون رو بردیم تا به طبیعت برگردن. (بگذریم که من ناراحت بودم و دلم نمی خواست ببرمشون ولی کلی خودم رو نگه داشتم تا این حسم رو به شما منتقل نکنم. تازه یه شاپرک رو هم نگه داشتم و چند تا پیله هم برای یادگاری برای خودمون نگه داشتم. ) پروانه های ناز و قشنگمون، زندگی کوتاه و پرباری دارین و ما از شما کلی درس گرفتیم. درس تلاش، هرچند که فرصت و مجال برای زندگی اندک باشد. درس سختکوشی، حتی با جثه ای نحیف  و .......... دنیای بودنمون کوتاه ، کوچک و فانی است. خدایا کمکمون کن که این اندک مجال را آنقدر جدی نگیریم که فرصت زندگی را از دست بدهیم و هم این اندک مجال را به اندک بودنش بر با...
12 خرداد 1392

از کرم ابریشم تا پروانه 3

و بالاخره شاپرک های زیبای ما از پیله اومدن بیرون. برای شرکت تو مسابقه باید 10 تا از پیله های درشت و سالم رو خشک می کردیم و می فرستادیم برای مسابقه. ولی ما دلمون نیومد که بعضی از شاپرک هامون رو بکشیم و امسال گذاشتیمشون پروانه بشن و برای هر کدومشون یه جشن کوچولو گرفتیم و پروانه شدنشون رو بهشون تبریک گفتیم.  اولین شاپرکمون 31 اردیبهشت از پیله خارج شد و این هم تخم های کرم ابریشم که تا سال آینده و بهار و رویش برگ های توت ما منتظر به دنیا اومدنشون می مونیم. و اما سروش و سروین من که به مامانشون کمک می کنن و برای جشن تولدشون نخود سبز پاک می کنن. الهی مامان قربونتون بره که بزرگ شدین و بهم کمک می کنین. ...
7 خرداد 1392

روز پدر

امروز سوم خرداد روز پدر بود  و هدیه ی گلهای زندگیمون به بابای خوبشون. هدیه ی سروشی به بابا و یادگاری سروین جونی البته اینها هدیه های عزیزانمون بود که خودتون و البته با کمک مربی مهد آماده کرده بودین و من هم برای هر کدومشون یک هدیه گرفتم که به بابا بدین و گلای من هم با کلی ذوق با اون دستای کوچولوتون به بابا سعید هدیه دادین و روز پدر رو بهش تبریک گفتین. و بعد از ظهر هم رفتیم باغ پرندگان که خیلی بهتون خوش گذشت و وقتی برگشتیم خونه شام  خوردیم و بلافاصله خوابیدین. آخه خیلی پیاده روی کرده بودیم و حسابی خسته بودین.  ...
3 خرداد 1392

نقاشی و کاردستی اردیبهشت 92

کلاژ سروین، "جفت پا و کاغذ می خوان هم رو بغل کنن." کلاژ سروش ، آدم سوار بر اسب به همراه شمشیر و در مقابلِ اسب رد پای اسب بر زمین، ماشین و دوچرخه و بایسیکل ران می خوام وقتی بزرگ شدم این شکلی شم..... سروین جونی، مثل مامان شم می خوام وقتی بزرگ شدم این شکلی شم..... سروشی عزیزم(سیبیلش منو کشته ) نفاشی دیگر از سروین یک آدم سوار یک پرنده شده، بِره، تا توپ ها رو بگیره نقاشی سروش پلیس می گه چرا ماشینتو گذاشتی جلوی خونه ی همسایه بد نیست بگم که یک روز صبح که ما با عجله داشتیم می رفتیم خانه ی کودک،(عجله هم به این خاطر بود که بچه ها میل به صبحانه نداشتن و می خواستیم قبل از 9 برسیم مهد که اونجا صبج...
22 ارديبهشت 1392

از کرم ابریشم تا پروانه 2

گلای من تا اونجا براتون گفتم که سروش به بابا گفته بودی که برای کرم هاتون جعبه ی بزرگتر بیاره و بابا هم آورد و با هم دیگه کرم های ابریشم کوچولو رو جابه جا کردیم. یه جعبه ی بزرگ و راحت برای کرم های کوچولوی سروش و سروین نازم. وبعد اونها رو گذاشتیم کنار تنگ ماهی مون روی زمین. فردا صبح که بیدار شدیم واااااااااااااااااااااای. مورچه هااااااااااااااااااا مورچه ها به کرم های ابریشم حمله کرده بودن. آخه دشمن کرم ابریشم مورچه است. بابا مورچه ها رو از بین دست و پای کرم هامون جدا کرد و دوباره جعبه شون عوض کردیم. و اینبار روی میز گذاشتیمشون تا از دست مورچه ها در امان باشند. ولی دو تا از کرم هامون مردن. حالا براتون از مارمولک بگم. ...
18 ارديبهشت 1392

روز مادر 92

هدیه ی بی مانند گلهای زندگی من: و نقاشی سروین عزیزم نقاشی سروش جونم   با ارزش ترین هدیه های من ، شیرینی اش را تا ابد از یاد نخواهم برد. ...
17 ارديبهشت 1392