سروش و سروینسروش و سروین، تا این لحظه: 15 سال و 10 ماه و 28 روز سن داره

سروش و سروین دوقلوهای نازنینم

اولین دندان دائمی دخترم سروین

امروز ۲۸ خرداد ۹۳ بود که من رویش اولین دندان دائمی سروین ۶سال و ۱۶ روزه ام رو دیدم. قبل از شام وقتی داشت واسم شیرین زبونی می کرد و تمرین آوا شناسی میکرد، می گفت مامان اول اسم من و تو شبیه همه مثل خودمون که شبیه همیم... اصلا چطوره با هم دوقلو باشیم و غش غش می خندید، من ناگهان چشمم افتاد به جای خالی دندان نوزادی که موقع تولد روییده بود و در بیمارستان دراورده بودنش . دندان یک سمت چپ پایین. و جوانه ی دندان دائمی که از لثه بیرون زده رو دیدم، وکلی خوشحال شدم. این همون دندونی بود که واسش کلی نگران بودم و آدمای بی اطلاع کلی ترسونده بودنم و خدا رو شکر همه ی اون حرفا و دکتربازیا واهی بود و نظرات چند درصدی پزشکان درست، و خیالم راحت شد....  ...
29 خرداد 1393

واکسن ۶ سالگی

گلای قشنگ من دیروز صبح به همراه بابا سعید رفتیم واکسنتون و زدیم. الهی قربونتون برم که درد شو تحمل کردین و الان نزدیک ۴۸ ساعت که هنوز درد دستتون ساکت نشده و هنوز هم شاکی هستین. دیروز که به خونه اومدیم بعد از خوردن دارو و ابمیوه کارتون تماشا کردین البته در حالت درازکش و بعد هم نهار و باز دارو و کمی خواب و عصرانه و شام و .... و تب سروین همچنان ادامه داشت. و من بالاجبار و طبق روال تمام شب های ناخوش احوالی، تا ۵ صبح بیدار بودم و مراقب بودم که دمای بدن تنظیم اش بهم نخوره. و البته این فرصتی شد تا عکس های وبلاگ را اپلود کنم که حالا بماند با چه مکافاتی و تقریبا دوبار اینکار رو انجام دادم، مثل نوشتن این پست. یک بار که تب ارسال در مرور گر وجود نداشت و ...
23 خرداد 1393

تولد شش سالگی

تولد تولد تولدتون مبارک عشق های من     یک سال دیگر هم گذشت و خاطراتش برامون باقی موند، خاطرات شادی ها و موفقیتها و تلاش هامون برای رسیدن به هدف مطلوب و البته گاهی ناخوش احوالی ها و سرعت گیرها در مسیر زندگیمون. که همشون باهم شدن خاطرات ۶ سالگی سروش و سروین عزیزم. ششمین سال زندگیتون سال ورودتون به نظام رسمی آموزش کشور بود، و شکر خدا مشکل خاصی نداشتیم و تقریبا راحت رو روال افتادیم. امیدوارم ۱۲ سال دیگه ای که در آموزش پیش رو دارین ، سهل وهمراه با موفقیت باشه.   عزیزای دلم تولد امسالتون رو به دلایلی که تو پستهای قبل نوشتم در شمال گرفتیم که تجربه ی متفاوتی بود توی تولدامون. این هم کیک سرو...
19 خرداد 1393

روزگار بهاری ما

گلای من بهار امسال ما تا  الان اینگونه گذشت با دوستامون رفتیم تاتر عروسکی بقیه ی ماجرا در ادامه ی مطلب   چند عکس زیبا از گشت و گذار بهاری مون عروسی پارک با دوستامون. البته اینقدر با دوستامون پارک می ریم که دیگه عکس و ثبت همه ی لحظه هامون از حوصله خارجه ولی هر از گاهی یه عکسهایی هم می اندازیم شهربازی با دوستامون اینم یه نی نیه ناز که تازه به دنیا اومده و هنوز یه ماهش نبود، نگار کوچولو روز معلم و قدر دانی از معلمای خوبمون که البته فقط با یکیشون عکس انداختیم، خانوم طوفان پو...
19 ارديبهشت 1393

نمایشگاه کتاب ۹۳

امروز یعنی پنجشنبه صبح من و سروش و سروین با هم به نمایشگاه کتاب رفتیم. قافل از اینکه ماشینمون زوجه و نمایشگاه در محدوده ی زوج و فرد . خلاصه در محدوده بودیم و وسط ترافیک که با دیدن پلیسی در حال جریمه ی ماشین پارک شده ای با پلاک زوج ، یهو یادمون افتاد ولی راه پس و پیش نداشتیم ، لاجرم دست به دامن خداشدیم و با سروش و سروین دعا می کردیم که پلیس نبینتمون. چون پلیس که نمی دونه ما واقعا حواسمون نبود و بخاطر قانون شکنی جریمه میشدیم ولی خدا می دونست .که شکر خدا به خیر هم گذشت. هرسال من به تنهایی به نمایشگاه می رفتم و امسال سروش و سروین  برای اولین بار بود که نمایشگاه کتاب رو می دیدن و خودشون کتاب انتخاب کردن. سروش و سروین در حال بررسی و انت...
19 ارديبهشت 1393

نوروز ۹۳

گلای من سلام.... خاطرات نوروز 93 مونو با یه کم تاخیر می نویسم اونم بدلایل مشغله ی زیاد، انتخاب مدرسه ، کلاس های تابستانی و برنامه های تفریحی سروش و سروین و دوستان که حقیقتا وقت گیره و.... و البته کمی مشکلات الکترونیکی که خدارو شکر حل شد.  و اما نوروز امسال ما که در ساحل زیبای خزر سپری شد. روز اول سال عازم سفر شدیم و از بدو ورود شما با خاله جونیا رفتین لب دریا و شن بازی و جمع آوری سنگ های رنگی و گوش ماهی های خاص. بعد هم من به شما پیوستم و این عکس ها و لحظه ها به ثبت رسید. و بعد مامانی و دایی جون هم به جمعمون اضافه شدند.   اینجا هم سروش و سروین و جوجو.   اینجا هم میدان شهدای ساریه که نوروز و سنت زیبای هفت سین زینت...
19 ارديبهشت 1393