نوروز ۹۳
گلای من سلام.... خاطرات نوروز 93 مونو با یه کم تاخیر می نویسم اونم بدلایل مشغله ی زیاد، انتخاب مدرسه ، کلاس های تابستانی و برنامه های تفریحی سروش و سروین و دوستان که حقیقتا وقت گیره و.... و البته کمی مشکلات الکترونیکی که خدارو شکر حل شد.
و اما نوروز امسال ما که در ساحل زیبای خزر سپری شد. روز اول سال عازم سفر شدیم و از بدو ورود شما با خاله جونیا رفتین لب دریا و شن بازی و جمع آوری سنگ های رنگی و گوش ماهی های خاص. بعد هم من به شما پیوستم و این عکس ها و لحظه ها به ثبت رسید. و بعد مامانی و دایی جون هم به جمعمون اضافه شدند.
اینجا هم سروش و سروین و جوجو.
اینجا هم میدان شهدای ساریه که نوروز و سنت زیبای هفت سین زینت بخش میدان شهر شده.
و آرامگاه مادرجون، آقاجون و دایی جون عزیزمون که جاشون واقعا خالیه. روحشون شاد.
و سفر به بندر ترکمن و اینچه برون دسته جمعی به همراه خاله سپیده اینا.
و اشوراده جزیره ای دز نزدیکی بندر ترکمن
در ایام عید انجام پیک نوروزی رو هم داشتیم که روزانه مشغولش بودیم
گلای من اونجا با رامتین دوست شده بودین و با هم حسابی سرگرم بودین از بدو بدو بگیر تا اسکوتر بازی و بازی با تفنگ ابپاش در ساحل...
سروش و سروین و مرغابی های زیبای ساحلی
بابا سعید و شکار مار
اینجا هم جاده ی زیبای آبپری و کشپل
و روز دهم که با خاله سپیده و خاله زهرا و خاله هما و دخترخاله ها و پسر خاله ها دور هم بودیم که طوفان شد و بارش شدید باران بهاری و ما مجبور شدیم روز بعدش برگردیم چون شما تو خونه بند نمی شدین و مدام می خواستین برین بیرون و تقریبا اجازه ی من تاثیری در تصمیماتتون نداشت.
واما جاده ی زیبای برفی