سروش و سروینسروش و سروین، تا این لحظه: 15 سال و 10 ماه و 29 روز سن داره

سروش و سروین دوقلوهای نازنینم

نطنز شهریور 91

در مسیر برگشت از یزد رفتیم نطنز و چند روز نطنز و ابیانه را گشتیم. سروش بر درخت بسیار قدیمی در محوطه ی مسجد جامع نطنز و این هم سروین خانومی و اینجا سروین در حال رقص باله در پارک سرچشمه ابیانه سروین در پارک سرچشمه یه برگ کوچولو کندی و از این کشفت خوشحالی... سروشی با کاکل ذرت ریش گذاشته و سروین هم با دست.... بعد از شام هم در پارک کلی بازی کردیم سروین در امامزاده آقا علی عباس زیارت قبول .... سروش و سروین در متین آباد اومده بودیم شتر سواری و موتورسواری که ساعت 4 به بعد سانس داشتن و ما صبح اونجا بودیم. نشد که شتر سواری کنی...
15 بهمن 1391

یزد- شهریور 91

زیارتگاه پیرسبز چکچک     باغ دولت آباد   نارین قلعه میبد     صنایع دستی میبد   چاپارخانه هتل ملک التجار یزد   یک خانه ی تاریخی در یزد در مرکز شهر در این محدوده ی شهر تعداد زیادی  خانه ی تاریخی وجود دارد که تعدادی از آنها تغییر کاربری داده شدند به دانشگاه. ما بعد از ظهر روز پنجشنبه برای بازدید رفته بودیم که اکثرا تعطیل بودند. این خانه هم قابل بازدید برای عموم نبود ولی ما موفق به بازدید شدیم.  سروشی شتابان می خواد پیشی رو بگیره سروش در لابی هتل ...
15 بهمن 1391

منتخب نیمه ی اول 91

سروش و سروین عزیزم از فروردین 91 برای دوهفته به طور آزمایشی به مهد رفتین که خیلی خوشتون اومد و حتی ظهر با من برنمی گشتین و دوست داشتین نهار رو هم اونجا باشید. هفته ی اول من دوبار میومدم دنبالتون که بار اول با من نمی اومدین و من مجبور می شدم برگردم و دیرتر بیام دنبالتون. به همین خاطر برای اردیبهشت و خرداد تمام وقت ثبت نامتون کردم. تا اواسط اردیبهشت ماه همه چیز خوب بود که ناگهان این روال دلتون رو زد و یا شاید توی مهد اتفاقی افتاده بود.... . ولی به هر حال از خرداد دیگه مهد نرفتین. اینجا آماده شدین برای رفتن به مهد سروش در مهدکودک اینجا هم در همون دورانه که از مهد یک ویروس ناجور گرفتی...
14 بهمن 1391

سروین و سروش خرید میکنند. بهمن 91

سروش و سروین من دیگه بزرگ شدین . آفا و خانوم  شدین. امروز رفتیم هایپر و شما هم هرکدوم یه سبد برداشتین و باهم خرید کردیم. البته سروشی وسط راه خسته شد و سبدشو خالی کرد و باسبد خالی حرکت میکرد. سروشیه دیگه .... . سروین عزیز من، هر وقت می خوام ازت عکس بگیرم یه فیگور جدید میگیری. دخملی دیگه.... . سروش و سروینم امروز 4 سال و 8 ماه و 2 روزه هستند.  ...
14 بهمن 1391

تولد چهار سالگی 91

       HAPPY BIRTHDAY TO YOU     آماده سازی خونه برای تولد سروش و سروینم. شب تولدتون بابا ایران نبود و نیمه شب می رسید خونه. من سرشب شما رو خوابوندم و شروع کردم به تزیین خونه و البته باد کردن بادکنکها. البته به کمک خاله ضحی و بعد از ساعت 10 تا 3 صبح  براتون تابلوی تولدتون رو کامل کردیم.     سروش و سروین دارن شمع ها رو فوت می کنن. والبته فشفشه ها رو هم با هیجان می خواستین فوت کنید، مخصوصا سروش ... سروشی کادو هاش رو باز کرده و مشغول مطالعه ی اولین اطلس جانوری زندگیشه. و روز...
13 بهمن 1391

شمال 91

اواخر خرداد ٩١ چند روز تعطیلی بود. مامانی اینا می خواستن برن شمال. بابا سعید هم داشت می رفت ماموریت، و ما رو با دوستش فرستاد شمال. اینجا هم سروش و سروین لب دریا شن بازی می کنن. اینجا هم پارک سیسنگانه. و اسب سواری...... هورررررااااااا...... سروین جونم عکس تکی با اسب نداشتی که واست بذارم. آخه یکم می ترسیدی و تنها سوار اسب نشدی. واینجا هم رامسره. سروین در تلکابین . و این هم سروش در محوطه ی اسکله....(اسمش یادم رفته   ...
13 بهمن 1391

برف بازی در پاییز 91

اولین برف سال 91 در 26 آذر 91 و البته آخرین برفش تا امروز. امیدوارم زمستان 91 بدون برف و بارون تموم نشه. بعد از بارش برف ،بعد از ظهر با هم (من و سروش و سروین) رفتیم پشت بوم و کلی برف بازی کردیم و گوله برف به هم پرتاب کردیم. و بعد به پیشنهاد شما تصمیم گرفتیم آدم برفی بسازیم. یک ادم برفی شرک و یک ماشین.   راستی این شال و دستکش رو هم خودم براتون بافتم. درباره پاییز و زمستان 91: امسال بارش باران و برف در تهران خیلی کم بود و آلودگی هوا هم بسیار .که چند نوبت مدارس و ادارات به دلیل آلودگی هوا تعطیل شد. امیدوارم در این مدت که تا پایان سال باقی مونده باران رحمت خدا بر شهرمون بارش از سر گیرد.   ...
10 بهمن 1391

سروش خلاق

سروش و سروینم، مدتیه که بجز لگو با فوم هم اشکال متفاوتی خلق می کنید که جدیدترین اش رو براتون میذارم. در ٥ بهمن ٩١ شنل برای تیگر  این هم عینکی از فوم برای تیگر ...
10 بهمن 1391

کلاه و شال دست بافت مامان

(این عکس ها در روز 6 بهمن ماه 91 گرفته شده) اول یه عکس از سروش و سروین نازم وبعد هم سروشی پر انرژی من که تند لباس پوشیدی که عکس بندازی ولی بلیزتو برعکس پوشیدی و این هم شال کلاهی که مامان با عشق برای نفسش ، سروش وسروینش بافته  واین هم سروش نازم که فیگور گرفته البته کلاه و شال های دیگه ای هم براتون بافتم که بعدا عکس هاشو براتون میذارم. ...
10 بهمن 1391